قدس آنلاین- صاحب این قلم علیرغم احترام به تمامی صاحبان اندیشه و خصوصاً صاحبان شعر و اندیشه، عامل اندیشه را برای شعر ضروری و ذاتی نمیداند. از اشعار ساده عاشقانه که هیچ ظرفیت تأویلی خاصی جز همان تغزل خام اما تأثیرگذار و احتمالاً پرسوزوگداز و پرشور دارند، چه اندیشهای قابل ردیابی است؟ در مرثیههای اشکانگیز پراحساس یا در مدیحههای خاکسارانه درباری، چه اندیشهای قابلکاوش است؟ اشعار زیبایی که صرفاً در وصف طبیعت سروده شدهاند چطور؟
با اینحال قابلانکار نیست که اکثریت اشعار ماندگار تاریخ ادبیات، حاوی غنیترین اندیشههای بشری بودهاند، اگرچه حضور اندیشه باعث شعریت آنها نبوده است. به اینترتیب میتوان نتیجه گرفت متنی که حاوی اندیشهای والا باشد، لزوماً شعر نخواهد بود، هرچند در لباس و فرم و قالب شعری ارائه گردد.
هایکو از رایجترین این فرمها در روزگار کنونی است. متن امیر حسنوندی فاقد تخیل شعری است، آنچنانکه در واقعیت جهان دستاندازی کرده و آن را بهنفع خود دستخوش تغییر میکند. اما در عینحال دارای لایههای معنایی است که تفکر مخاطب را قادر به جولان در کلمات میکند.
آیا این بازگشت دست خالی، نشانه فقر زنان کشاورز است؟ آیا این رویداد نشانه خشکسالی نیست؟ اصلاً چرا حسنوند بهجای کشاورزان از زنان خوشهچین نوشته است؟ آیا او با این گزینش خودآگاه یا ناخودآگاه، خوانشی فمینیستی را به شعر تحمیل نکرده است؟ آیا او با این نوع اجرا بر ظلم مضاعفی که در اثر فقر و خشکسالی بر زنان کشاورز (بهعنوان نمایندهای از زنان جهان) میرود، تأکید نکرده است؟ پس دست این متن از اندیشهای در فراسوی متن ادبی خالی نیست، اما این اندیشه در بستری روان شده است که فاقد اراده تغییر جهان است.
حسنوند چون هر هایکوسرای دیگر، تنها به تماشای جهان نشسته است و تلاشی برای بازآفرینی آن نکرده است. هایکو شعری فارسی نیست.
*نیمه گمشده ماه ـ امیرحسنوند ـ آوای کلار ـ ۱۳۹۵ ـ صفحه ۶۸
نظر شما